پيرمرد همانقدر راحت رفت که داستان ما راحت تمام شد. از پس همهي «دلَم از اون دلاي قديمييه… از اون دلاس»ها و اساماسها و استتوسهايي که حول اين ترانهي نوري ميگذشت و پر از قطعيت ما و او بود، حالا نه مايي هست و نه او. ميبيني فاصلهاش هم چه کم بود؟ پايان ما. پايان پيرمرد.
دلَم براي جفتشان تنگ شد الان. هم براي چيزي که بينمان بود، هم براي محمد نوري. همهي اتفاقهاي خوب دنيا، راحتتر از چيزي که هميشه فکر ميکني تمام ميشوند…
دیدگاهتان را بنویسید