پراکنده از سفر کرهی جنوبی – ۱
قطعن تا امروز، مسافران شرق دورتان برای شما از غذاهای وحشتناکی که نمیشود به آنها لب زد قصهها گفتهاند. میخواهم بگویم همهی آنچه را که تاکنون شنیدهاید فراموش کنید. مشکل قابل خوردن نبودن غذا نیست، گاهی حتا نمیتوان این غذاها را نگاه کرد.
برای مشام حساس به آنچه ما «بوی بد» میخوانیمش، گاهی عبور از خیابانهای اینجا هم دشوار است، چون بوی غذای غذافروشان کنارخیابانی تمام پیادهراه را پر کرده. در رستورانشان باید حواست را جمع کنی که آشناترین نامهای غذا هم شاید شکل خام یا آبپز داشته باشند و شک نکنید اگر چنین وضعی حاکم باشد، برای شما همین ورسیون غریبه سرو خواهد شد. کار به جایی میرسد که از دیدن قیافهی جلبک یا صورت خام ماهیهای آشنا هم ذوق میکنی، چون حداقل میدانی با چه چیزی طرفی و به راحتی آن را نمیخوری؛ اینجا چیزهایی میخورند که حتا در ذهن هم نمیشود تصور کرد قابل خوردنند.
قطعن ماجرا به عادت ذائقه و چیزهایی شبیه این برمیگردد و اصلن داستان «ما خوبیم و آنها فلان» نیست؛ اما هرچه هست اینجا با جهان تازهای طرفی که فقط مختص خودشان است. جهانی که کرهی جنوبی در مرکز نقشههای جغرافیاش قرار گرفته و اروپا در منتهاعلیه غربی و آمریکا در شرق آن. برای همین است که «گری»، اولین میزبان غیربومی ما، به محض اینکه میفهمد از ایران آمدهایم، با این سؤال همراهیمان را جلب میکند که «غذا را چه کردهایم؟»؛ و در جواب قیافههایی که حدسشان را از قبل زده، میگوید «غذاهای اینها وحشتناک است». طبعن همین همراهی کافیست تا او در زمین ما بازیاش را ادامه دهد.