دربارهی «پرویز» ساختهی مجید برزگر
نشریهی هنر و تجربه/ شمارهی ۹/ دیماه ۱۳۹۳
نوشتن یادداشتی در ستایش «پرویز» از سوی منی که یکی از تندترین ریویوهای زندگیام را روی «فصل بارانهای موسمی» (فیلم نخست و پیشین مجید برزگر) نوشتهام، بهظاهر باید عجیبوغریب بیاید؛ اما متر من تغییر نکرده… «پرویز» از آنِ یک مجید برزگر دیگر است؛ برزگری که به فاصلهی یک فیلم «عنصر غایب» را کشف کرده و در جا و اندازهای که باید، به تکنیک (که در همان فیلم اول هم به وضوح داشت) آن را افزوده. دارم از روح و جانمایه حرف میزنم. از نزدیکی به نبض شهر خودش. همان چیزی که شماری از بهترین فیلمهای تاریخ سینمای اجتماعی ایران را، به جایگاهی که اکنون دارند، رسانده. «پرویز» فرزند خلف سینمای اجتماعی نیمهی دههی ۵۰ است. سینمای «دایرهی مینا» و «گزارش». سینمایی که روزگاری، چوب افتاده بر زمین آن را، جعفر پناهی برداشت و در بهترین شکلش «طلای سرخ» را ساخت. سینمایی با فاصله از سینمای اجتماعیِ متمرکز بر درام (از جنس کیمیایی، گُله، بنیاعتماد و فرهادی) و متکی بر فضاهای شهری. سینمایی که جای قهرمان، شهر، رُل اول آن را ایفا میکند. خبیثِ کلاسیکِ درام، خود شهر است، مردمانی که غرق روزمرهگیاند؛ و آنها هستند که «سقوط» را رقم میزنند… شخصیت محوری را به عصیان میرسانند. مشاهده ادامه مطلب →