اردیبهشت حالا دیگر فقط ماه تولد خودم نیست؛ یک نقطهی شروع تازه برای هویت مجازیام هم هست…
یک
سیزده سال و چندماه از نخستین پست این وبلاگ گذشته. اول که سرجمع چهلتا وبلاگ هم نبودیم «یادداشتهای سینمایی» اسمش بود و بعدتر شد «ته خط». همین روزها که بخشی از آرشیو را به این خانهی تازه منتقل میکردم، میدیدم که در روزهای اوج چه نامهایی بین بازدیدکنندگان و کامنتهای آن بوده و چه رونقی داشته. تا دو سال پیش هم جستهوگریخته چیزهایی نوشتم و بعد، دیگر چراغش به کلی خاموش شد. اول گودر و بعد صفحهام در فیسبوک جای وبلاگ را گرفتند و پستهای وبلاگی را هم همانجا مینوشتم. در این مدت هم بسیار گفتهاند که دوران وبلاگ به سر آمده. به سر آمده؟ مطمئن نیستم.
دو
بیتا جمالپور همسایهی نازنین کودکیها بود. چندماه پیش، هم را دیدیم و بهواسطهاش با خشایار آشنا شدم و حرف وبلاگ و وبسایت شد؛ و من، کوتاه گفتم که چرا در تمام این مدت خیزهام برای یک وبسایت شخصی کامل که وبلاگم هم به آن منتقل شود ناکام مانده. بعد از آنش، همت من نیست. هرچه هست لطف و حمایت و پیگیریهای خشایار نقشینه است که مثل برادر ایستاد و جلوی روحیهی پرفکشنیست من – که میخواهد همهچیز در بهترین شکل ممکنش باشد و همین تمام این سالها نگذاشت که به یک وبسایت کمامکانات قانع شوم – کم نیاورد و اینجا شبیه چیزی شد که حالا جلوی روی شماست. اسکلتش کامل است، اما هنوز کلی متریال و نوشته از گذشته هست که باید به خانهی جدید منتقل شود. مثلن وبلاگ که عمدهی نوشتههای ۸۸ تا امروز در آن است و از هشت سال نخست فعلن چیزی پیدا نخواهید کرد. راستش اینکه بیشتر از این طاقت پنهانکردنش را نیاوردم، و فکر کردم رونماییاش را به خودم هدیهی تولد بدهم. از حالا به بعدش را شما هم همراهیام کنید تا این خانهی تازه شبیه قدیمش شود و حسوحال آن روزها را پیدا کند. فکر میکنم هنوز هم وبلاگ ماندنیتر و اصیلتر از شبکههای اجتماعی و مشابهاتش است.
سه
اگر رسیدید، لطفن بخشهای مختلف وبسایت را هم ببینید. پیشنهادی اگر داشتید، یا کموکسری اگر یافتید، آنها را به دستم برسانید؛ نوشتهای یا کاری از من، که در فضای مجازی دنبالش گشتهاید و نیافتهاید و بهنظرتان بودنش در اینجا مهم است (مثلن دو گفتوگوم با مانی حقیقی و حامد بهداد در ماهنامهی نسیم را در این مدت خیلیها سراغ گرفته بودند و هر دو را برای شروع روی سایت قرار دادهام). ایمیل قدیمی پابرجاست: naghibi ات جیمیل دات کام.
چهار
یک تشکر دیگر مانده. از دامون مقصودی و نوید خادم، دو رفیق قدیم، که دوازدهسال از آن سیزدهسال رفته، میزبان «ته خط» بودند و طراحی بصری و فنی آن وبلاگ کار آنها بود. حسرتهایی از وبلاگ قدیم با من خواهد ماند، از جمله مجموعه کامنتهای آن که امکان انتقالش نبود و بینشان خیلی چیزهای خاطرهانگیز خاک خواهد شد؛ و چیزهای دیگری هم برای آینده ماند، که مهمترینش ریویوهای سینماییام است و به اینجا منتقلشان نکردم، چون برنامهی دیگری داریم و رؤیای دیگری، برایشان؛ امیدوارم، که خیلی زودتر از موعد تحقق این اولی نسبت به قولهایی که داده بودم.
دنیا
تبریک :دی
خسرو نقیبی
:D
اولین کامنت دورهی جدید
بیتا
مبارک :)
چه خوشحالم من الان – چندجانبه.
خسرو نقیبی
چهقدر ممنونم من از شما. چندجانبه
؛)
ساره
تبریک:)
خسرو نقیبی
ممنون :)
ندا
چه خوب شد باز :)
خسرو نقیبی
اون «باز» به ماجرا قدمت میده.
ممنون :)
امید
مبارک باشه
خسرو نقیبی
ممنون
Ha Mid Far
چه خوب است وقتی آدم می بیند خسرو نقیبی می آید هم چنین فضایی را باز می کند تا هر وقت آدم دلش تنها و تنها قلم او را خواست، بی دغدغه ی نوتیفیکیشن و پیام، بیاید و خودش را در این جا رها کند. مرسی، و موفق باشی. و تنها خواسته اینکه به روز نگاهش داری و همچنین، زنده.
خسرو نقیبی
چه خوب که آدمهای دیگری باشند که دلشان قلم تو را بخواهد. چه دلچسب است.
:)
بابك
موفق باشي خسرو جان
خسرو نقیبی
ممنون بابک
:)
صوفيا نصرالهي
چه خوبه كه برگشتي…
منتظر خوندنت هستيم از امروز ايشالا تا هميشه.
خسرو نقیبی
مرسی صوفی
:)