برگه 1
وضعیت رئال مادرید پس از شکست در سوپرکاپ اروپا برابر اتلتیکو
زیدان که رفت رئال رونالدو و کوآچیچ را از دست داد (مودریچ را هنوز نه). لوپتگی اصرار بر کار با چهرههای موردغضب زیدان داشت و خواست با بازماندههای تیمی دوبار به غارت رفته، تصویر قهرمان را حفظ کند. عمر این رؤیا ۸۰دقیقه بیشتر نبود.
دقیقهی ۸۰ حباب رئال پرز-لوپتگی ترکید. تا گل تساوی اتلتیکو همهچیز مطابق وعدهها بود. گل اول روی پاس بیل (محور تازهی تیم) و بنزما (گلزن اول در غیاب رونالدو) زده شد. ترکیب جوانترهای موردغضب زیدان قهرمان سوپرکاپ بودند و اشتباه ناواس هم مهم نبود؛ کورتوآ روی سکو نظارهگر بود.
حباب که ترکید یادمان افتاد نمیشود از آب کره گرفت. تیم قدرتمند دو سال قبل که ترکیب دومش هم ستارههای خودش را داشت (خامس – موراتا) یکبار به دست زیدان خالی شد و جایگزین در کار نبود. سیال لحظهآخری سال قبل این خالیشدن را از یادها برد تا لوپتگی فکر کند بی رونالدو هم میشود.
معجزهای در کار نیست. بنزما همان گلنزنیست که بود، بیل هم بگیر نگیر دارد. البته این ایده که بیل میتواند جایگزین رونالدو باشد ایدهی غلطی نیست، اما باید پذیرفت که بیل مکمل میخواهد تا وقتهای نگرفتن بازیاش تیم به کلی به باد نرود.
دو صحنه از بازی امشب میتواند بلایی را که بر سر کهکشانیها آمده به بهترین شکل بازگو کند. نخست برگردان نزدهی مارسلو؛ که اگر رونالدویی در کار بود بازی در همان راموستایم به پایان رسیده بود و جام در دست کاپیتان رئال بالا میرفت. در عوض چه داشتیم؟ یک نمایش مضحک از تلاش. و دوم؛ لحظهی آخرین تعویض با دست خالی لوپتگی. روی تابلوی نجاتدهنده، نام مایورال حک شده بود. خفتبارترین تعویض رئال در همهی این چندسال. تعویضهای دیگر هم وضع بهتری نداشتند: سبایوس و لوکاس وازکز (در کنار مودریچ ناآماده و ناراضی). بدترش کنم: وازکز و مایورال در زمان نیاز تیم به نجاتدهنده.
لوپتگی انتخاب درستی بهنظر میرسد؛ اما باخت امشب بهترین زمان برای ترکیدن حباب بلندپروازیهای او و پرز بود. رئال نیاز به ستارهی تعیینکننده دارد. بعید است وینسیوس هم از این جنس باشد. آن تابلو باید نام هری کین یا صلاح را روی خود میداشت، نه مایورال. نام یک ستارهی تمامکننده.
روزی که تاریخ ورق خورد
هتتریک لیگ قهرمانان اروپا برای رئال مادرید، پایان یک دوران است یا آغاز یک مکتب؟
در دوران یکی از بهترین بارساهای تاریخ، در زمانهی فوتبال به دو سبک پپ گوآردیولا و ژوزه مورینیو، در روزگاری که گرانترین نقل و انتقالات تاریخ رقم خورده تا گسترهی تیمهای ثرونمند از پاریس تا بارسلونا و از منچستر تا میلان را در بر بگیرد، چهگونه ممکن است یک تیم بتواند سه بار پیاپی تاج پادشاهی فوتبال اروپا را روی سر بگذارد؟ و چهطور ممکن است یک مربی در نخستین تلاشها برای این فتحالفتوح، بدون ناکامی هر بار مسیر را تا انتها طی کند؟ از رئال مادریدِ زینالدین زیدان حرف میزنم. تیمی که زیدان بهعنوان یک مادریدی قدیمی تحویل گرفت تا همان مسیری را با آن برود که پپ با بارسا چندسالی پیشتر رفته بود؛ و چه عجیب که زیدان هم در همان جاده قدم گذاشت؛ جادهی بیدستانداز موفقیت.