یادداشت یک روزنامه ایران/ صفحه نخست/ چهارشنبه دوم مردادماه ۱۳۹۸
سه فیلم مستقل مهم سال گذشتهی سینمای ایران برای من «آستیگمات»، «هتتریک» و «درساژ» بودند. هیچکدام جایی در نامزدهای جشن خانهی سینما ندارند. میان فیلمهای بزرگ سال فیلم منتخبم «غلامرضا تختی» بود. این فیلم هم سهمی از رشتههای اصلی جشن امسال خانهی سینما ندارد. در رأیگیری به شیوهی آکادمی که نگارنده هم یکی از اعضای آن است؛ آکادمی علوم و فنون سینمایی که اعضای آن منتخبان صنوف خانهی سینما هستند. دلیل نادیده ماندن فیلمهایی که نام بردم از یک آسیب مشخص میآید. آدمهای درون سینما در سالنهای سینما و در طول سال چندان فیلم نمیبینند.
حاصلش میشود دیدهنشدن سه فیلم مستقلی که در جشنوارهی فجر سال خود به نمایش درنیامدند و از نظرها پنهان ماندند. هر سه در این مدت جشنوارههای بینالمللی متعددی رفتهاند و جوایز رنگارنگی هم گرفتهاند اما درون کشور خودشان کسی حوصله نکرده کشفشان کند و تماشا. این دیدهنشدن و تأثیرپذیری از نظرگاه فجر وقتی خطرناکتر به چشم میآید که ببینیم در انتخاب میان چند «تولید بزرگ» سال هم، آنی را که فجر کنار گذاشت، اینجا هم اعضای آکادمی کنار گذاشتهاند. فیلم بهرام توکلی «غلامرضا تختی» را، در مقابل «متری شیشونیم» و «سرخپوست» و «شبی که ماه کامل شد»؛ که منتخبان اصلی فجر بودند. بازیگران همانهایی هستند که در دو جشنوارهی اخیر یا سیمرغ گرفتهاند یا نامزد بودهاند. هیچکس حوصلهی کشف ندارد. حوصلهی تماشاکردن همهی آثار و انتخاب شخصی خود را کردن. یک «آشغالهای دوستداشتنی» از فیلمهای دیدهنشده در فجر به فهرست آکادمی راه یافته که آن هم دلیلی فرامتنی دارد؛ حواشی چندین سالهاش بوده که باعث کنجکاوی همهگانی و دیدهشدن فیلم شده.
روزگاری جشن خانهی سینما بهعنوان «اسکار سینمای ایران» پدید آمد تا نماد داوری بخش خصوصی در مقابل داوری دولتی فجر باشد. حالا اما همهچیز انگار به مهمترین جشنوارهی سالانهی سینمای ایران ختم میشود و باقی جشنها و مراسم به رونویسی ضعیفی از فجر بدل شدهاند. روزگاری بود که توجه به فیلمهای «جریان دیگر» ویژگی انتخاب صنوف بود. حالا اما انگار همهچیز یکدست شده و کسی حوصلهی کشفهای شخصی و انتخابهای منحصربهخود ندارد. در چنین شرایطیست که بهنظر میرسد مستقلها دیگر جایی ندارند.
دیدگاهتان را بنویسید