من شرمندهی امیرعلی ابراهیمی و دخترش سارا هستم. پدر و دخترِ «خانهی کاغذیِ» ما. «خانهی کاغذیِ» مهدی صباغزاده. همان فیلمی که هیأت انتخاب جشنوارهی فجر، شماری فیلمِ «سینمای خارج از جریان اصلی» را به آن ترجیح داده است.
حرف این نیست که فستیوالها حق انتخاب فیلمهای متفاوت را ندارند. مسأله این است که فجر قرار نبوده و نیست جشنوارهی سینمای متفاوت باشد. تعریف فجر، بازنمایی تولید سینمای جریان اصلی ایران، سینمای ملی، در طول سال بوده و «خانهی کاغذی» نمونهی عینی سینمای داستانگوی ایران، که به مهمترین مسألهی امروز یعنی مفاسد اقتصادی و خطرات روشنگری در این حوزه پرداخته؛ چیزی که ترجیح طرفداران سینمای انتزاعی و اختهگیِ داستانی نیست.
من شرمندهی امیرعلی ابراهیمی و سارا و ایفاگران نقششان پرویز پرستوییِ دوستداشتنی و تینا پاکروانِ نازنین هستم که هنوز فکر میکنند زمانهی روایتکردن «قصههای از دلِ اجتماع برآمده» است و دیدم که برای آن از جان مایه گذاشتند.
پینوشت: عکس را در نخستین روزهای فیلمبرداری گرفتهام؛ در خانهی امیرعلی ابراهیمی و دخترش.
دیدگاهتان را بنویسید