برگه 1
پرواز عقاب رضا یزدانی
شعرها, وبلاگ

پرواز عقاب

«پرواز عقابِ» رضا یزدانی، یک ترانه‌ی کامل دارد، که برای تیتراژ کوتاه پایانی فیلم «من ناصر حجازی هستم…»، رفیق‌م کیوان هنرمند تشخیص داد صرفن از شروع و ترجیع‌بندش استفاده کند. جهت رفقایی این را نوشتم که می‌پرسند چرا کل ترانه چهار خط است؟ و آیا روی ملودی نوشته شده یا نه؟
اصل ترانه را هم برای آن‌ها که دوست دارند کامل‌ش را بخوانند می‌گذارم:

/پرواز عقاب/ نوشته‌ی خسرو نقیبی

عقاب از شهر کلاغ‌ها پرید
هیچ‌کس آخر این قصه رو نشنید
رفت، تا اوج، بی‌پروا، رسید
درست مثل همون روزهای قدیم

کلاغ‌ها، روبه‌رو، سیاه‌پوش اجباری
پشت سر: بزم‌شون، رقص، شادی
عرصه، جولانگاهِ زاغ‌های تازه‌رسیده
ندونستن، آسمون، بی‌عقاب، آبی نمی‌مونه

عقاب، پرشکسته، خسته از بی‌داد زمونه
چشماشو بست که جشن‌ زاغ‌ها رو نبینه
اونا نمی‌دونستن یه عقاب همیشه یه عقابه
اونا نمی‌دونستن پریدن توی ذات یه عقابه

روزمره‌ها, شعرها, وبلاگ

زمستان

«من از نگاه کلاغي که پريد فهميدم
سرنوشت درختان باغ‌مان تبر است» *
و از گريه‌ي بي‌بهانه‌ي تو
که گويي مي‌دانست زمستان شده است

من از برگ‌هاي تقويم ديواري
که چهارسال خواب مي‌ديدند
من از بوي ناي مانده ميان برگ‌هام فهميدم
که خنديدن قدغن شده است

من از همان لحظه که تلفن‌َم زنگ خورد و شنيدم عطر بهارنارنج شيرازم گم شده است
همان وقت که آن عکس لعنتي چاپ شد و فهميدم زنده‌رودم خشکيده‌ست
از ديدن ترکي تازه در پاسارگاد/ روي ديواره‌ي سنگي محبوب‌َم
و لبخند تلخ تو که مثل هميشه نبود
… من حس کرده بودم بازي تمام شده است

چه بد شد که فهميدم
چه بد شد که حس کردم

خواندن خبر قتل عام پر درد است
و تماشاي قطع درختان باغ/ بي‌اعلام/ زجرآور
و بدتر از همه اين بود:
من همه‌ي داستان را بَر بودم
از نگاه همان کلاغي که پريد
فهميدم

و اين قصه قديمي‌تر از اين لحظه
از يک ماضي دور سر مي‌زد

بيست‌ودوم مردادماه ۸۸

* متن در گيومه، پاره‌ی تغييريافته‌ی يک شعر بلند از سيدمهدی موسوی است.