برگه 1
یادداشت‌های مطبوعاتی

بهترین فیلم‌های هزاره‌ی جدید (2000-2019) به انتخاب من در شماره‌ی سیصدم دنیای تصویر

در این سال‌ها در تمام نظرسنجی‌های منتقدان، حجم فیلم‌های دهه‌ی نود به بعدم نسبت به کلاسیک‌ها چندبرابر بوده است؛ چون این سینمای زمانه‌ی من است و دل‌باخته‌ی پیش‌رفت گام به گام آن. پس برخلاف خیلی‌ها انتخاب از میان فیلم‌های این دو دهه برای من کار آسانی نیست که به چند نام مشخص ختم شود. تنها قاعده‌ی بازی رعایت‌شده در فهرست پیش روی‌تان، انتخاب یک فیلم از هر فیلم‌ساز در رتبه‌بندی‌ست و البته جرزنی‌ام آوردن نام فیلم‌های محبوب دیگرم از آن فیلم‌ساز بدون اشغال‌کردن رتبه‌بندی. در وهله‌ی بعد این نوشتن بر اساس فیلم‌سازان محبوب این سال‌هام سر دراز پیدا کرد و به‌جای 10 یا 20 خواسته شده، تا عدد 50 به درازا کشید. فکر کردم شاید به درد هم‌سلیقه‌هایی بخورد و بخواهند این فیلم‌ها را که برخی‌شان دست کم گرفته شده یا در تب مزخرف «امتیازش چنده؟» پشت صف سلیقه‌ی عمومی مانده، ببینند. فهرست کامل را به دوستان در دنیای تصویر می‌دهم تا خودشان تصمیم بگیرند می‌خواهند کوتاهش کنند یا کامل منتشرش می‌کنند. درمورد ایرانی‌ها تلاش کردم توی این دام نیفتم و در چند دقیقه اولین انتخاب‌هایی را که به ذهن‌م رسید در 10 مورد نوشتم که فقط شرکت‌کننده‌ی بازی باشم. اگرنه نوشتن این یکی فهرست هم چند روزی وقت می‌خواست و دقت و بازخوانی اسامی فیلم‌ها. این یکی بماند برای فرصتی دیگر.

فرنگی‌ها:

  • درخت زندگی (و به سوی شگفتی، دنیای نو و سفر زمان) از ترنس مالیک
  • سرآغاز/ تلقین (و شوالیه‌ی تاریکی، میان‌ستاره‌ای و دانکرک) از کریستوفر نولان
  • مونیخ (و هوش مصنوعی) از استیون اسپیلبرگ
  • ویکی کریستینا بارسلونا (و امتیاز نهایی و کافه سوسایتی) از وودی آلن
  • بیل را بکش: جلد دوم (و حرامزاده‌های بی‌آبرو) از کوئنتین تارانتینو
  • لالالند از دمین شزل
  • سی دقیقه نیمه‌شب از کاترین بیگلو
  • جاذبه (و ابنای بشر/ فرزندان انسان، هری پاتر و زندانی آزکابان، مادر تو را هم و رما)
  • تاوان/ کفاره (و آنا کارنینا و هانا) از جو رایت
  • بی‌وفا از آدرین لین

مشاهده ادامه مطلب →

یادداشت‌های مطبوعاتی

پیغام ایرانی

در حاشیه‌ی انتخاب فیلم «در جست‌وجوی فریده» به‌عنوان نماینده‌ی سینمای ایران در اسکار

/سرمقاله‌ی روزنامه‌ی ایران – دوشنبه ۲۸ مرداد ۱۳۹۸/

در نخستین ساعت بامداد یک‌شنبه خبری منتشر شود که اهالی سینما و پی‌گیران خبری را متعجب کرد. معرفی فیلم نماینده ایران به آکادمی علوم و هنرهای سینمایی یا همان اسکار که نه «متری شیش‌ونیم» بود، نه «قصر شیرین» و نه «شبی که ماه کامل شد». آن‌چه از انبان هیأت انتخاب بیرون آمده بود فیلم مستند-داستانی پرسروصدای دو سال گذشته سینمای ایران بود: «در جست‌وجوی فریده» کار کورش عطایی و آزاده موسوی. مستندسازانی که چندسال قبل نخستین مستندشان را با موضوع داستان شب به اسکار رفتن فیلم «جدایی نادر از سیمین» تحت عنوان «از ایران یک جدایی» ساخته بودند و حالا با دومین مستندشان خودشان این شانس را خواهند داشت تا جانشین خلف اصغر فرهادی باشند. آیا چنین خواهد شد؟

مشاهده ادامه مطلب →

گفت‌وگوها

میز نقد، میدان جنگ نیست

گفت‌و‌گوی روزنامه‌ی «جام جم» با خسرو نقیبی، یکی از اعضای میز نقد برنامه هفت

خسرو نقیبی یکی از اعضای نسبتا ثابت میز نقد برنامه هفت است. نقیبی که خودش سابقه فیلمنامه نویسی هم دارد  جز و منتقدان جوان و آینده‌داری به حساب‌ می‌آید که در فصل جدید هفت به شکل پررنگ‌تری در نقد‌ها مشارکت می‌کند.  به سراغ نقیبی رفتیم تا نظرش را در مورد اثر گذاری برنامه هفت و میز نقد این برنامه بشنویم.

 

فکر می کنید میز نقد برنامه «هفت» چقدر در سینمای ما اثرگذار است؟

براساس مطالبی که این روزها در رسانه ها و روزنامه ها خواندم، میز نقد برنامه بخشی است که بیشتر از بخش‌های دیگرش مورد استقبال قرار گرفته است. چند روز قبل پرونده ای را در یک روزنامه می خواندم و در آن اینطور نوشته شده بود که در این بخش تکلیف مخاطب مشخص است و شما با مسئله عجیب و غریبی رو به رو نمی شوید.

بازتاب ها بیشتر منفی بوده است یا مثبت؟

زیاد می‌بینم که جماعتی می گویند «هفت برنامه ضعیفی شده است» یا «هفت رو به نابودی می رود» و جمله هایی از این دست. این مطالب در حالی گفته می شود که این حجم از بازتابی که ما در رسانه ها و میان مردم می بینیم، قطعا نشان از ضعیف تر شدن برنامه نیست. فکر می کنم تنها منتقدی باشم که در هر پنج فصل قبلی برنامه «هفت» حضور داشته‌ام. حتی مسعود فراستی هم در دوره ای حضور نداشت اما من در تمام فصل های این برنامه بوده‌ام و می توانم بگویم که همچنان مانند سالیان گذشته، این برنامه بازتاب های خاص خودش را چه از مردم و چه از رسانه ها دارد. مشاهده ادامه مطلب →

یادداشت‌های مطبوعاتی

مستقل‌ها جایی ندارند

یادداشت یک روزنامه ایران/ صفحه نخست/ چهارشنبه دوم مردادماه ۱۳۹۸

 

سه فیلم مستقل مهم سال گذشته‌ی سینمای ایران برای من «آستیگمات»، «هت‌تریک» و «درساژ» بودند. هیچ‌کدام جایی در نامزدهای جشن خانه‌ی سینما ندارند. میان فیلم‌های بزرگ سال فیلم منتخبم «غلامرضا تختی» بود. این فیلم هم سهمی از رشته‌های اصلی جشن امسال خانه‌ی سینما ندارد. در رأی‌گیری به شیوه‌ی آکادمی که نگارنده هم یکی از اعضای آن است؛ آکادمی علوم و فنون سینمایی که اعضای آن منتخبان صنوف خانه‌ی سینما هستند. دلیل نادیده ماندن فیلم‌هایی که نام بردم از یک آسیب مشخص می‌آید. آدم‌های درون سینما در سالن‌های سینما و در طول سال چندان فیلم نمی‌بینند. مشاهده ادامه مطلب →

گفت‌وگو

بلوچستان پشت‌مان ایستاد

نرگس آبیار و هوتن شکیبا در گفت‌وگو با روزنامه ایران از جزئیات خلق «شبی که ماه کامل شد» می‌گویند

 

خسرو نقیبی (معاون سردبیر): «شبی که ماه کامل شد» در ساختار نفس‌گیر است، رودست‌های داستان‌پردازانه‌اش تماشاگر را زمین‌گیر می‌کند و به لحاظ بصری از چشم‌گیرترین فیلم‌های این سال‌هاست؛ اما آن‌چه فیلم نرگس آبیار را به یک «فیلم کامل» بدل می‌کند این‌ها نیست. این یک تراژدی عاشقانه است که قدرتش را نه از روایت یک داستان واقعی بر بستر یک تریلر سیاسی، که از درآوردن رابطه‌ی عشق-زناشویی دوتا آدم معمولی به دست می‌آورد. آدم‌هایی که مثل هرکس دیگری می‌خواهند، تمنا می‌کنند، بلندپروازی‌هایی دارند و راه‌حل‌هایی. هرکدام به نحوی. داستان ناگزیربودن آدم‌هاست وقتی می‌خواهند زندگی‌شان را به هر قیمت برای کسی که دوست دارند بهتر کنند.

عاشقانه‌ی عبدالحمید و فائزه، موتور محرک درام «شبی که ماه کامل شد» است؛ با دو بازی حیرت‌انگیز از هوتن شکیبا و الناز شاکردوست، که هرکدام با شیوه‌ای مختص به خود، گلیم‌ عشق‌شان را میان خشونت و خون جاری بر اثر، از آب بیرون می‌کشند. شکیبا با نقطه‌گذاری درست، سیر تحول عبدالحمید را باورپذیر اجرا می‌کند به‌گونه‌ای که وقت تبدیل‌شدن در ماه کامل، لحظه‌ای شک نمی‌کنی که می‌تواند به این نقطه برسد؛ و شاکردوست -در ادامه‌ی مسیری که از «خفه‌گی» آغاز کرده- یک زن معمولی را چنان عادی تصویر می‌کند که دمی شک نمی‌کنی فائزه است، و عاشق، و بعدتر مادر، و بعدتر، در جست‌وجوی یک زندگی ازدست‌رفته.

جلوتر از هر تعریف دیگری به‌عنوان یک فیلم سیاسی، این یک تراژدی عاشقانه‌ است از نرگس آبیار، بعد از تراژدی پیشین‌ش در «نفس»؛ همان‌قدر کامل… همان‌قدر دقیق. از مثلث اصلی فیلم یعنی نرگس آبیار و دو بازیگرش، که تمام جوایز اصلی جشنواره فجر سی‌وهفتم را درو کردند (فیلم، کارگردانی، فیلم‌نامه و بازیگری نقش نخست زن و مرد)، فرصت گفت وگو با دونفرشان در کنار هم مهیا شد. الناز شاکردوست ترجیح می‌دهد کم‌تر گفت‌وگو کند؛ اما نرگس آبیار و هوتن شکیبا دعوت به این گفت‌وگو را پذیرفتند تا برای مخاطبانی که این روزها در هیاهوی فیلم‌های کمدی روی پرده، تریلر سیاسی «شبی که ماه کامل شد» را به فیلم اول جدول فروش بدل کرده‌اند، از جزئیات خلق فیلمی بگویند که با استانداردهای تولیدی فراتر از ابعاد روتین سینمای ایران ساخته شده است.  مشاهده ادامه مطلب →

فرهنگ‌نوشت‌ها, وبلاگ

آن‌که بر سر توقیف «رحمان ۱۴۰۰» هلهله می‌کشد از سینما نیست

بحث ژانر، کیفیت و انتخاب تماشاگر یک چیز است و بحث برخورد فراقانونی با فیلم‌ها (شما بخوانید با کلیت سینمای ایران) یک چیز دیگر. آن روز که دیدید فارس و کیهان و دیگر رسانه‌های اصول‌گرا میدان را به دست گرفته‌اند و از عملکرد سازمان سینمایی حمایت می‌کنند و بر طبل تفرقه می‌کوبند، بدانید جایی از مسیر را اشتباه آمده‌ایم. وقتی سهم‌خواهی می‌کنند که حالا که توقیف‌ش کردید دفتر پخش پرقدرت‌ش را هم تعطیل کنید و سهم‌شان را هم به دیگران بدهید و آدم مدنظر ما را هم بر مسند قدرت بگذارید و حتا به نهاد هم‌سوی خودشان یعنی حوزه‌ی هنری هم خرده می‌گیرند که سانسور اضافه بر ارشاد کافی نبوده و به رویه‌ی پیشین باید خودسر فیلم را تحریم (بخوانید توقیف حداقل در شهرستان‌ها به واسطه‌ی داشتن اکثر سینماهای خوب بیرون تهران) می‌کرده، این‌ها یعنی هدف انتقام‌گیری از سینمای پرمخاطب و مردم است و نه یک شخص و یک جریان. همان جریانی که سال‌هاست کوشیده سینمای ایران را به حاشیه ببرد و یک سینمای گلخانه‌ای پروپاگاندا را جای‌گزین سینمای مردمی ایران کند. مشاهده ادامه مطلب →

غلامرضا تختی
فرهنگ‌نوشت‌ها, وبلاگ

دو سمت سلیقه‌ی مخاطب سینمای ایران: خشتک و لاکچری؟

اگر این جدول فروش نوروزی، انتخاب امروز تماشاگر سینمای ایران است، هیهات.
بهترین فیلم چندسال اخیر سینمای ایران، با اجرایی در حد بهترین آثار روز سینمای جهان، روی پرده است و فرو‌ش‌ش یک‌بیستم آن چیزی‌ست که باید باشد. دیگر اگر فیلم زندگی جهان‌پهلوان‌تان را هم نمی‌روید ببینید، چه می‌بینید؟ دو سمت سلیقه شده خشتک و لاکچری؟ فقط این‌ها ارزش دارد که پول بلیت بدهید؟ داستان‌شنیدن دوست ندارید؟ چشم‌تان اذیت می‌شود قاب خوب ببینید و موسیقی خوب بشنوید؟ که ببینید آدم‌هایی به‌تان احترام گذاشته‌اند و وقت صرف کرده‌اند تا غرور ملی‌تان را تصویر کنند؟
غلامرضا تختی روی پرده است. اگر به خودتان احترام می‌گذارید، انتخاب اول‌تان برای تماشا در این روزهای تعطیلی باشد. برای دیدن خشتک آقای فلانی و ماشین آخرین مدل آقای بهمانی وقت زیاد است. حالاحالاها روی پرده‌اند و خیال پایین آمدن هم ندارند.

 

نوشته‌ی مفصل‌م بر فیلم غلامرضا تختی را در راهنمای فیلم بخوانید.

مولن‌روژ بهنوش طباطبایی
فرهنگ‌نوشت‌ها, وبلاگ

چند خط درباره‌ی تاک‌شویی که اجرا می‌کنم: مولن‌روژ

#مولن_روژ
امسال در مولن‌روژ جشنواره هشت میزبانی داشتم. برنامه‌ای که در طول دو سال به سی‌وششمین شماره‌ی خود رسیده؛ و امسال بیرون هیاهوی کاخ جشنواره و گپ‌وگفت‌های به‌تعجیل، در استودیوی خودمان، میزبان گفت‌وگوهایی مفصل و تخصصی درباره‌ی آثار مهم سال بودم.
مولن‌روژ یک تاک‌شوی مستقل است به تهیه‌کنندگی علی محمدزاده (مدیر گروه رسانه‌ای تحلیل‌گران) که این سال‌ها در کنار هم این مجموعه را پیش برده‌ایم و یکی از زیرمجموعه‌های آن یعنی آرت‌تاکس بیش از دیگر بخش‌هاش نزد شما شناخته شده.
تحلیل‌گران یک مجموعه‌ی کاملن خصوصی‌ست؛ شکل‌گرفته زیر نظر تیمی که دغدغه‌ی فرهنگ و کار تصویر دارد. کار اصلی‌اش ساخت ویدیوهای تبلیغاتی و دیجیتال مارکتینگ است اما تاکنون قرانی جز تبلیغات واضح روی ویدیوهایی که منتشر کرده از هیچ نهاد و ارگانی پول پنهان نگرفته است. دو سه باری در این چندسال تا پای اعلام ورشکسته‌گی و کنارکشیدن رفته‌ایم اما سر پا مانده‌ایم و جنگیده‌ایم و امروز جایی ایستاده‌ایم که به آن افتخار می‌کنیم. راست‌ش این‌که راه‌های تولید ارزان فرهنگی برای یک طبقه‌ی فرهنگی را یاد گرفته‌ایم. فهمیده‌ایم می‌شود بدون ریخت‌وپاش‌های مالی، به اندازه‌ای که کاری را که دوست داری دنبال کنی، می‌شود کسب درآمد کرد و در این شرایط اقتصادی سخت هم زنده ماند. بله، می‌دانم که دشوار است اما تمام این دو دهه ایستاده‌ام، جنگیده‌ام و سعی کرده‌ام کار درست را انجام دهم بی وابسته‌گی به کسی و جایی؛ و قطعن مجموعه‌ای که یکی از آدم‌های محوری‌اش هستم نیز چنین روحیه‌ای در خود دارد.
این‌ها را نوشتم برای برخی بداخلاقی‌های رسانه‌ای این روزها. تهدیدها و دشنام‌ها. همین‌جا می‌گویم هرکس سندی دارد بیرون از تهدید صرف، که من یا مجموعه‌ام پولی گرفته‌ایم بیرون دایره‌ی تجارتی معلوم، رو کند. دوره‌ی «بگم بگم»ها گذشته. ما به پشتوانه‌ی اعتبار فرهنگی این سال‌هامان زنده‌ایم، مثل خیلی برنامه‌ها و رسانه‌ها خاصه‌خرجی نمی‌کنیم (نداریم که بکنیم) و با افتخار می‌گویم که یک ریال میان من و میهمانان مولن‌روژ یا هر برنامه‌ی دیگری در آرت‌تاکس ردوبدل نشده؛ و هرچه بوده، حاصل شناخت دو طرف از هم بوده و درک متقابل سینما و رسانه. به این رابطه و احترام و اعتباری که نزد بدنه‌ی فرهنگ ایران دارم افتخار می‌کنم و به‌تان اطمینان می‌دهم که این کشتی به راه خود ادامه خواهد داد، چون سرمایه‌اش اعتبار سالیان است، نه باج‌گیری و فحاشی و نفرت‌پراکنی.

برنامه هفت ماجرای نیمروز
فرهنگ‌نوشت‌ها, وبلاگ

سینما زیر فشار باج‌گیران رسانه‌ای نخواهد ماند

حالا که تب‌وتاب خوابیده است بد نیست مروری کنیم آن شب‌های داغ جشنواره را.
نیمی از دهه‌ی جشنواره را روی آنتن زنده‌ی تلویزیون بودم؛ در ابتدا، میانه و انتهای برنامه‌ی #هفت… اولی در کنار محمدرضا مقدسیان و محمدحسین لطیفی به معرفی آن‌چه در جشنواره خواهد گذشت؛ دومی در مناظره با محسن دریالعل مدیرعامل انتشارات روایت فتح و عضو مجمع نویسندگان و منتقدان سینمای انقلاب درباره‌ی نیمه‌ی نخست جشنواره و آخری مقابل مسعود فراستی و سیدامیر جاوید در دفاع از فیلم «ماجرای نیمروز: رد خون» که بازتاب‌های فراوان داشت و از دیده‌شده‌ترین قسمت‌های هفت جشنواره بود (و از سخت‌ترین تجربه‌های مقابل دوربین زنده بودن‌م). دو شب هم که به سیاق هفته‌گی برنامه‌ی #سینماگرام، در برابر سعید مستغاثی و به میزبانی امیرحسین ندایی، میز نقد برنامه‌ی تخصصی سینمایی شبکه‌ی ۴ را برگزار کردیم.


در این پخش‌های زنده، مهم‌ترین نکته‌ای که بر آن تاکید کردم پیشرفت تکنیکی و تلاش سینماگران ایرانی برای ورود به حیطه‌های تازه‌ی داستان‌گویی بود. مهم‌ترین اتفاق جشنواره‌ی سی‌وهفتم. بازتاب‌ش را سال آینده در اکران خواهید دید. به‌نظرم از موفق‌ترین سال‌های اخیر سینمای ایران در گیشه. سینمای ایران در سخت‌ترین روزهای خود، زیر فشار باج‌گیران رسانه‌ای از هر سر طیف، دارد کار خودش را می‌کند و پاسخ‌ش را هم از مردم و رسانه‌ای‌هایی که همه‌ی این سال‌ها مستقل کار کرده‌اند، و دور از زنده‌بادها و مرده‌بادها، خواهد گرفت. جهان در همین فضای مجازی کوچک خلاصه نمی‌شود. زندگی واقعی جای دیگری در جریان است.

فیلم جاندار
فرهنگ‌نوشت‌ها, وبلاگ

زیبایی‌شناسی کثافت

اسم‌ش را می‌گذارم «زیبایی‌شناسی کثافت» آن‌چه که دو کارگردان تازه‌نفس #جان_دار هم در بند آن گرفتار شده‌اند. میراث فیلم‌سازان ‎اجتماعی این سال‌ها که فکر می‌کنند هرچه فیلم‌شان در قاب‌های شلخته و دوربین روی دستِ پیِ بازیگر و گریم و لباس چرک اتفاق بیفتد بیش‌تر نبض اجتماع دست‌شان است.
آدم‌ها در فلاکت می‌افتند، هم را می‌درند، بی‌رحم‌ند و از هیچ کار حیوانی فروگذار نمی‌کنند تا تماشاگر و منتقد مضمون‌گرا و فستیوال‌ها برای فیلم هورا بکشند. با امثال #جان_دار، ارزش #آستیگمات یا #متری_شش_و_نیم معلوم می‌شود که دوربین‌شان درون فقر می‌رود ولی اهمیت سینما فراموش نمی‌شود.

فیلم غلامرضا تختی
یادداشت‌های مطبوعاتی

در حمایت از یک سینمای جاه‌طلب

سرمقاله‌ی روزنامه‌ی صبا/ ۱۷بهمن ۱۳۹۷

 

سینما فوتبال نیست. محل برد و باخت نیست. دلیلی ندارد زمانی که فیلم‌های مهم و خوب اکران می‌شوند نام‌شان را در فهرست برنده و بازنده بگذاریم. در این سال‌ها بسیار نوشته‌ام که فیلم خوب داریم و فیلم بد. زمانی که فیلم‌های خوب به تعداد می‌رسند دلیلی ندارد که آن‌ها را در ترازوی مقایسه بگذاریم و فکر کنیم فقط می‌توان چند فیلم خوب داشت و باقی را با برچسب‌های مختلف کنار گذاشت. اتفاقی که در جشنواره فیلم فجر سی و هفتم افتاده، همان اتفاقی‌ست که ۴ جشنواره پیش‌تر هم شاهد آن بودیم. بیش از ده فیلم مهم در جشنواره اکران شد و اکران سینمایی موفقی را هم برای سال بعد رقم زد. فیلم‌های جشنواره فجر امسال در ژانرهای مختلف و در شکل‌های روایی مختلف، پتانسیل این را دارند که اکران سال آینده سینمای ایران را رونق بدهند. این توان را دارند تا با طیف‌های مختلف مخاطب ارتباط برقرار کنند. فیلم‌های مهمی هستند که می‌توانند سینمای سال ۹۸ را بدل به یک سکوی پرتاب برای آینده‌ی سینمای ایران کنند. این اما چیزی نیست که دوستان منتقد و نویسنده‌ی ما چندان متوجه‌اش باشند. فکر می‌کنند مثل هر سال دیگری باید شروع به زدن تعدادی فیلم و بالا بردن تعداد دیگری فیلم بکنند چون جشنواره محل رقابت است. چون باید برنده و بازنده داشته باشد. چنین نگاهی از اساس غلط است. این سینمای ایران است و خوب و بدش برای همه‌ی ماست. این سینمایی است که چه در تکنیک و چه در فرم و چه در محتوا تلاش می‌کند گام‌های بلندی بردارد. یک سینمای پر از جاه‌طلبی و بلندپروازی. سینمایی که سالیان سال آرزوش را داشتیم. کاش به جای عیب‌جویی، به جای بهانه‌تراشی، به جای برخوردهای تند و تیز، کنار این سینما بایستیم و به آن ببالیم. در تمام این دو دهه حضور فعال در جشنواره، امسال بیش‌تر از هر سال دیگری، به آینده‌ی سینمای ایران خوش‌بینم. به فیلم‌سازان تازه‌نفسی که می‌خواهند کار دیگری کنند… راه دیگری روند…
کاش کنارشان بایستیم، نه مقابل‌شان.

فیلم ۲۳ نفر
فرهنگ‌نوشت‌ها, وبلاگ

آدرس غلط سینمای اصول‌گرایانه

استقبال این سال‌ها از ایستاده در غبار، تنگه ابوقریب یا ماجرای نیمروز حاصل علاقه‌مندی مخاطب به سینمای دهه‌های گذشته نبود؛ محصول شکل‌های تازه‌ی روایت و دیدن آن‌چیزی بود که پیش‌تر یا امکان گفتن‌ش وجود نداشت، یا توان ساختن‌ش.

دو فیلمی که امروز دیدم، «دیدن این فیلم جرم است» و «۲۳نفر»، حاصل آدرس غلط‌ند. این تصور که هرچه در حوزه‌ی سینمای سیاسی یا جنگ بسازی، دوباره خریدار پیدا کرده. نه رفقا. اشتباه شنیده‌اید. با جنس بنجل و رونویسی از سینمای دهه‌ی شصت و هفتاد نمی‌توانید مخاطب از دست رفته را برگردانید. زمانه‌ی جدید، بلدی زبان زمانه را می‌خواهد. «سینما» مهم است، نه شعار. خلاقیت فیلم‌ساز مهم است، نه استفاده از عوامل اثرش و پولی که وسط می‌گذارید تا جنس کپی بسازید.